سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای سخن عشق
 
قالب وبلاگ

 4- بررسی قول مرحوم کشی

روایاتی که کشّی مبنی بر غالی بودن محمد بن سنان نقل کرده بود، ملاحظه شد. در آن روایات چند مطلب به چشم می خورد:

1- محمد بن سنان غالی است.

2- محمد بن سنان کذّاب مشهور است.

3- روایات محمد بن سنان از طریق وجاده است.

4- محمد بن سنان راوی معضلات است.

5- محمد بن سنان از طیّاره بوده است.

اولاً: طیّاری بودن ضرری نمی زند زیرا ثبات قدم او با جمله ی «فقصصناه» در جمله ی «إن محمد بن سنان کان من الطیارة فقصصناه» ثابت می شود. ضمناً طیّاری بودن منافاتی با ثقه بودن ندارد.

ثانیاً: راوی معضلات بودن نیز می تواند به معنای راوی مطالبی باشد که فوق فهم عمومی و دقت و تأمّل بیشتری می طلبد و بالاتر از حلال و حرام است. معنا ندارد کسی بگوید: «من أراد المعضلات فإلی و من أراد الحلال و الحرام فعلیه بالشیخ یعنی صفوان بن یحیى».

ثالثاً: وجاده ای بودن روایات محمد نیز ثابت نشده است. با توجه به اینکه در بسیاری از موارد او به طور مستقیم از معصوم روایت می کند. همچنین وقتی نسبت کتابی به مؤلفش قطعی باشد، وجاده معتبر است، در غیر این صورت در زمان ما نقل هیچ روایتی معتبر نخواهد بود مگر اینکه شخص اجازه ی روایت داشته باشد، زیرا کثیر بلکه اکثر نقل های ما وجاده ای است (یعنی ما مثلا کتاب کافی را یافته ایم و چون قطع به نسبت آن به مرحوم کلینی داریم، نقل ما از آن صحیح است) و خصوصیتی برای زمان قبل نیست.

مرحوم علی خاقانی در کتاب رجال خود آورده است:

«والذى یظهر ان الوجادة لا باس بها ولا ضرر فانها احدى الطرق کما علیه الکثیر ان الاکثر وان نسب الى ظاهر کثیر من القدماء المنع لکن الوجه خلافه بل الوجه جواز الروایة بطریق الوجادة فیقول: وجدت أو رایت بخطه ونحوهما مما لا تدلیس فیه بل العمل بها جائز مع القطع بنسبة الکتاب الى صاحبه وکونه مصححا علیه والأمن من التزویر للسیرة والطریقة وعمل الناس کلا وطرا فی جمیع الاعصار والا لبطلت الکتب والصحف فی جمیع الفنون والعلوم والضرورة على خلافه مع انه لو کان فی التحمل بطریق الوجادة عیب ومنع لم یصح من (الفضل) الاذن فی الروایة بعد الموت لوجود المانع فی الحالین فتبین بواسطة الاذن عدم قادحیة الوجادة أو ان تلک الروایات لیست منها ولعله الاقرب ولیس فی ذلک منافاة لقول محمد: کلما حدثتکم به لم یکن سماعا وانما وجدته إذ الغرض لمحمد نفى الطریق الاعلى من التحمل الذى هو السماع ولا ینافى ذلک ان یکون قد اجیز بما وجد فیحتمل کونه مجازا بروایة ما وجد ولا ینافى ذلک الحصر بالوجدان إذ لیس الغرض نفى ما سواه وان امکن اجتماعه معه کالاجازة وغیرها من غیر السماع الذى کان الغرض نفیه».[1] 

رابعاً: اطلاق این عنوان بر او می تواند نوعی اجتهاد و قضاوت بر دیگران بر اساس عقاید شخصی باشد. چنانکه این مطلب با توجه به مطلبی که از آیة الله سبحانی درباره ی تضعیفات ابن غضائری نقل شد، به خوبی روشن می شود.

درباره ی جمله ی «کذّاب مشهور» نیز خاقانی در رجال خود آورده است:

«فظهر ان قول الفضل بن شاذان انه من الکذابین المشهورین لیس على ظاهره عنده لو ثبت عنه ولعل مراده انه کذاب على المشهور ومن ذلک یظهر الوجه فی قول الفضل: لا احل لکم ان ترووا عنى احادیث محمد بن سنان إذ لو کان المنع لعیب فی نفس الروایات لم یکن وجه للتفصیل بین الحیاة والموت والاذن منه بعد الموت بل کان اللازم المنع مطلقا فتبین ان المنع فی حال الحیاة لمانع اخر ... والظاهر ان منع الفضل من الروایة فی حال الحیاة للتقیة من الجهال والعوام بل الخواص المعاندین لمحمد ولعله لما فی اخباره من امور لا یفهمونها ولا یتحملونهما کما یشیر إلیه قوله: «من اراد المضمئلات أی الدواهی المشکلات فالى ومن اراد الحلال والحرام فعلیه بالشیخ یعنى صفوان بن یحیى».[2]

از طرفی، جناب کشی روایاتی مبنی بر رضایت معصوم از محمد بن سنان نقل کرده است:



29- رجال خاقانی صفحه ی 172

30- همان، صفحه ی 169


[ دوشنبه 92/10/30 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

 3- بررسی قول مرحوم شیخ طوسی

چنانکه قبلاً ملاحظه شد، مرحوم شیخ در شماره ی 620 از فهرست در ترجمه ی محمد بن سنان می نویسد: «محمد بن سنان، له کتبٌ و قد طُعِن علیه و ضُعِّف». و در شماره ی 5394 از کتاب رجال خود می نویسد: «محمد بن سنان، ضعیفٌ». روشن است که عبارت فهرست، قول شیخ طوسی را منعکس نمی کند، و عبارت رجال نیز ناظر به عبارت فهرست است، و با توجه به اینکه ایشان رجال را بعد از فهرست نوشته است،[1] معلوم می شود که ایشان در فهرست نظر دیگران (مثلاً فهرست نویسان قبل از خود مانند فهرست ابن ندیم که مرحوم شیخ از آن استفاده نموده) را نقل کرده ، و با توجه به آن در رجال عبارت «ضعیفٌ» را آورده است. ایشان در مقدمه ی فهرست می نویسد:

«و إذا ذکرت کل واحد من المصنفین و أصحاب الأصول فلا بد من أن أشیر إلى ما قیل فیه من التعدیل و التجریح و هل یعول على روایته أو لا و أبین عن اعتقاده و هل هو موافق للحق أم هو مخالف له لأن کثیرا من مصنفی أصحابنا و أصحاب الأصول ینتحلون المذاهب الفاسدة و إن کانت کتبهم معتمدة».[2]

نتیجه: تضعیف محمد بن سنان، قول شیخ نیست، بلکه نقل قول دیگران است.



27- علم حدیث، زین العابدین قربانی لاهیجی، صفحه ی 96

28- فهرست‏ شیخ طوسی، مقدمه صفحه ی 4


[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

خلاصه [این که] ابن غضائری، ضعف مضمون و مخالفت روایت را با عقیده ی خود درباره ی امامان، منشأ ضعف روایت دانسته و حکم کرده که راوی حدیث، آن را جعل کرده و یا از جاعلی دیگر نقل کرده است. در حالی که سنجش حال روایت و توثیق و جرح راوی آن، بر اساس موافقت و یا مخالفت متن حدیث با عقیده ی شخصی، از خطرناکترین راهها در شناخت صفات راوی از جهت وثاقت و ضعف است. گواه بر این مطلب (ملاک تضعیف و توثیق راوی در نظر ابن غضائری، نقل روایات مخالف و موافق عقیده ی وی بوده است)، این است که شیخ و نجاشی هر دو، محمد بن ارومه را تضعیف کرده اند زیرا وی مشهور به غلوّ بوده، و عمل به روایتی که تنها ابن ارومه آن را نقل کرده باشد، جایز نمی دانستند در حالی که ابن غضائری او را از اتهام به غلو تبرئه کرده و در تمام کتابها و روایات وی دقت کافی به عمل آورده و آنها را سالم از فساد یافته، جز اوراقی که به عقیده ی وی بعداً به کتاب ابن ارومه اضافه شده است، می گوید این قسمت را دیگران جعل کرده و به ابن ارومه نسبت داده اند. این کار به خوبی نشان می دهد که مقیاس قضاوت وی درباره ی راوی، دقت در مضمون احادیث و تشخیص افکار و عقائد و اعمال او از خودِ کتاب بوده است».[1]

خاقانی در رجالش می نویسد:

«ان طریقة المشایخ استمرت على انهم إذا عثروا على روایة من احدهم على خلاف ما عندهم أو على مذهب یخالف ما ذهبوا إلیه انهم یستبیحون تخطئته ونسبته الى الخلط والخبط بل نقصان الایمان لئلا یتبعه الناس فی ذلک الخطا کما وقع للسید المرتضى مع الصدوق رحمه الله فی سهو النبی صلى الله علیه واله وسلم ولصاحب المدارک مع المولى الصالح العالم عبد الله التسترى حیث زار علماء النجف الاشرف عند وفوده ولم یزده لمنعه من العمل باخبار الاحاد حتى قال انه مبدع ومن زار ذا بدعة فکانما سعى فی خراب الدین وخاصة محمد بن سنان واضرابه فقد رووا من الاخبار الغریبة والاسرار العجیبة ما یتعلق به الغلاة والمفوضة فی ترویج مذاهبهم الفاسدة ولم ینتبهوا لتاویلها».[2]

نتیجه: بنابر آنچه ذکر شد نمی توان به تضعیف ابن غضائری نسبت به محمد بن سنان اعتماد کرد، زیرا احتمال داده می شود که تضعیف او به جهت توهّم غالی بودن محمد بوده است. علاوه بر اینکه وقتی نسبت کتاب «ضعفاء» به ابن غضائری معلوم نباشد، نوبت به توجیه تضعیف او نمی رسد.



 25- همان، شماره ی چهارم (دوره ی دوم)، شماره ی مسلسل 16، تیر 65، تحقیقی پیرامون رجال ابن غضائری (2)، صفحه ی 25-26

26- رجال خاقانی صفحه ی 189


[ جمعه 92/10/20 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

ب) تضعیفات ابن غضائری

حضرت آیة الله سبحانی حفظه الله در این مورد می نویسد:

«آراء و نظریات علماء نسبت باین کتاب [کتاب ابن غضائری] کاملاً متفاوت است.  

برخی [مرحوم علامه متتبع شیخ آقا بزرگ تهرانی] معتقدند که این کتاب از مجعولات دشمنان شیعه است و با جعل این کتاب خواسته‌اند ارزش راویان شیعه را پائین آورند.

برخی دیگر [مرحوم علامه حلّی] عقیده دارند که نسبت این کتاب به مؤلف ثابت است و مطالب آن مادامی که با توثیقات شیخ و نجاشی معارضه نداشته باشد، حجت و ارزشمند است.

بعضی [؟] دیگر گام فراتر نهاده و او را نقّاد و عالم بزرگ علم رجال دانسته و می‌گوید: حتی توثیقات شیخ و نجاشی را نیز نمی‌توان بر تضعیفات او مقدم داشت.

عده‌ای نیز [مرحوم محقق بهبهانی و محقق کلباسی] قائلند که این کتاب، تألیف ابن غضائری است الّا اینکه جرح و تضعیف آن غیر قابل اعتماد است زیرا در این دو جهت، به شهادت و قرائنی که مفید اطمینان باشد، استناد نکرده، بلکه معیار او در جرح و تعدیل راویان، اجتهاد شخصی او بوده است مثلاً اگر حدیث فردی به نظر او مشتمل بر غلوّ در حق ائمه ی اطهار علیهم الصلاة و السلام بود، راوی حدیث را متهم به جعل می‌کرد و تضعیف می‌نمود».[1]

سپس ایشان در تبیین نظر خویش درباره ی تضعیفات ابن غضائری می نویسد:

«روی این اساس بعید نیست که غضائری و همفکران او که بسیاری از راویان را بر ضعف حدیث و جعل آن متهم کرده اند، از جمله کسانی باشند که در حق پیامبر و ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم اجمعین، عقیده ای مثل عقیده ی برخی از محدثان قم داشته باشند، بنابراین وقتی که به روایتی برمی خورند که موافق اعتقاد آنان نبود بی درنگ راوی را متهم به دروغ و جعل حدیث می کردند.

براستی فاجعه است اگر دانشمند رجالی، معیار تصحیح روایت را عقیده ی شخصی و سلیقه ی مخصوص خود قرار دهد و این کار جز این نتیجه نمی دهد که بسیاری از روایات صحیح کنار گذاشته شود و بسیاری از مشایخ بزرگوار متهم به جعل حدیث گردند.

ظاهراً غضائری در تصحیح روایات و توثیق راویان، ذوق خاصی داشته و استواری مضمون روایت را ـ البته طبق ذوق خاص خود ـ گواه بر وثاقت راوی آن می گرفته است و به همین سبب به صحّت روایات جمعی از علمای قم حکم کرده، زیرا کتابهای آنها را دیده و روایات آنها را صحیح تشخیص داده است، در حالی که دیگران همین افراد را تضعیف کرده اند و برعکس، گروهی از ثقات را تضعیف کرده زیرا احادیث آنان در نظر وی صحیح نبوده است.



24- مجله ی نور علم، شماره ی سوم (دوره ی دوم)، شماره ی مسلسل 15، اردیبهشت 65، تحقیقی پیرامون رجال ابن غضائری (1)، صفحه ی 65-66


[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

الف) انتساب کتاب «ضعفاء» به ابن غضائری

حضرت آیة الله خوئی رحمة الله علیه در این مورد می نویسد:

«و أما الکتاب المنسوب إلى ابن الغضائری فهو لم یثبت، و لم یتعرض له العلامة فی إجازاته، و ذکر طرقه إلى الکتب، بل أن وجود هذا الکتاب فی زمان النجاشی و الشیخ أیضا مشکوک فیه، فإن النجاشی لم یتعرض له، مع أنه قدس سره بصدد بیان الکتب التی صنفها الإمامیة، حتى أنه یذکر ما لم یره من الکتب، و إنما سمعه من غیره أو رآه فی کتابه، فکیف لا یذکر کتاب شیخه الحسین بن عبید الله أو ابنه أحمد.  

و قد تعرض قدس سره لترجمة الحسین بن عبید الله و ذکر کتبه، و لم یذکر فیها کتاب الرجال، کما أنه حکى عن أحمد بن الحسین فی عدة موارد، و لم یذکر أن له کتاب الرجال.

نعم إن الشیخ تعرض فی مقدمة فهرسته أن أحمد بن الحسین کان له کتابان، ذکر فی أحدهما المصنفات و فی الآخر الأصول، و مدحهما غیر أنه ذکر عن بعضهم أن بعض ورثته أتلفهما و لم ینسخهما أحد.

و المتحصل من ذلک أن الکتاب المنسوب إلى ابن الغضائری لم یثبت بل جزم بعضهم بأنه موضوع، وضعه بعض المخالفین و نسبه إلى ابن الغضائری.

و مما یؤکد عدم صحة نسبة هذا الکتاب إلى ابن الغضائری أن النجاشی ذکر فی ترجمة الخیبری عن ابن الغضائری أنه ضعیف فی مذهبه و لکن فی الکتاب المنسوب إلیه أنه ضعیف الحدیث غالی المذهب، فلو صح هذا الکتاب لذکر النجاشی ما هو الموجود أیضا، بل إن الاختلاف فی النقل عن هذا الکتاب، کما فی ترجمة صالح بن عقبة بن قیس و غیرها یؤید عدم ثبوته، بل توجد فی عدة موارد ترجمة شخص فی نسخة و لا توجد فی نسخة أخرى، إلى غیر ذلک من المؤیدات.

و العمدة هو قصور المقتضی، و عدم ثبوت هذا الکتاب فی نفسه، و إن کان یظهر من العلامة فی الخلاصة أنه یعتمد على هذا الکتاب و یرتضیه.

و قد تقدم عن الشهید الثانی، و الآقا حسین الخوانساری ذکر هذا الکتاب فی إجازتیهما، و نسبته إلى الحسین بن عبید الله الغضائری، لکنک قد عرفت أن هذا خلاف الواقع، فراجع».[1]

نیز ایشان در ترجمه ی «خیبری بن علی» می نویسد:

«شهادة جعفر بن قولویه بوثاقة الرجل [خیبری بن علی] لا یعارضها ما ذکره النجاشی عن أحمد بن الحسین [ابن الغضائری] من ضعفه فی مذهبه فإن الضعف فی المذهب لا ینافی الوثاقة.

و أما ما فی الکتاب المنسوب إلى ابن الغضائری من أنه ضعیف الحدیث فلا یمکن الاعتماد علیه لعدم ثبوت صحة الکتاب و نسبته إلى ابن الغضائری بل إن ظاهر کلام النجاشی أن أحمد بن الحسین لم یذکر إلا ضعفه فی مذهبه دون حدیثه و هذا من جملة المؤیدات على أن الکتاب لیس لابن الغضائری».[2]



22- معجم‏ رجال ‏الحدیث جلد 1 صفحه ی 102

23- همان جلد 7 صفحه ی 79


[ سه شنبه 92/10/10 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

 2- بررسی قول ابن غضائری

در آنچه از ابن غضائری نقل کردیم نیز سه مطلب قابل ملاحظه وجود دارد:

اول: ایشان در ترجمه ی زیاد بن منذر آورده است: «و أصحابنا یکرهون ما رواه محمد بن‏ سنان عنه و یعتمدون ما رواه محمد بن بکر الأرجنی».

از کراهت نقل اصحاب نسبت به روایات محمد بن سنان، ضعف محمد نتیجه گیری نمی شود، زیرا چنانکه گفتیم و خواهد آمد ممکن است بخاطر روایاتی بوده که فوق درک و فهم عمومی بوده است.

دوم: غضائری در ترجمه ی ذریح محاربی نوشته است: «طریقه ضعیف لأن صاحب الکتاب قال: و روى محمد بن سنان عن عبد الله بن جبلة الکنانی عن ذریح المحاربی عن أبی عبد الله علیه السلام».

آنچه در مطلب سوم می گوئیم، شامل این مورد هم می شود.

سوم: غضائری در ترجمه ی محمد بن سنان آورده است: «ضعیفٌ، غالٍ، یضع الحدیث، لا یُلتفت الیه»

در اینجا لازم است مطلبی درباره انتساب کتاب «ضعفاء» به ابن غضائری از مرحوم آیة الله خوئی و مطلبی درباره ی تضعیفات ابن غضائری از آیة الله سبحانی حفظه الله ذکر شود:


[ پنج شنبه 92/10/5 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

بررسی نظرات دال بر تضعیف

1- بررسی قول نجاشی 

سه مطلب در آنچه در نقل قول نجاشی درباره ی محمد بن سنان آورده شد، قابل ملاحظه است:

اول: نجاشی نوشته است: « قال: و له مسائل عنه معروفة و هو رجل ضعیف جداً لا یعول علیه و لا یلتفت إلى ما تفرد به».

به احتمال قوی جمله ی «و هو رجل ضعیفٌ جدّاً ...» ادامه ی جمله ی قبل از ابو العباس احمد بن محمد بن سعید، معروف به ابن عقده باشد. مدح و جرح ابن عقده نیز حجت نیست، زیرا کتابی از او در دسترس نیست و منقولین از او هم طریقی تا او ندارند.

دوم: نجاشی با واسطه از ابو محمد فضل بن شاذان نقل کرده است: «لا أحل لکم أن ترووا أحادیث محمد بن سنان».

منظور فضل این است که «لا أحل لکم أن ترووا عنی» زیرا خود فضل احادیث محمد را روایت می کرده است. پس ممکن است، در احادیث محمد مسائلی بوده (که بوده) که فراتر از مسائل معمولی برای مخاطبین بوده است، و فضل بدون درایت و تفسیر آنها، آنها را روایت نمی کرده و با توجه به شناخت راویانش، راضی نبوده که آنها، آن روایات را از او نقل کنند. یا اینکه دلیلی دیگر غیر از ضعیف بودن محمد بن سنان در بین بوده است؛ مثلاً فضل از اینکه روایات محمد را از او نقل کنند، ترس داشته است. این قول را گفته ی کشّی تأیید می کند:

أبو الحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری قال قال أبو محمد الفضل بن شاذان ردوا أحادیث محمد بن سنان و قال: لا أحل لکم أن ترووا أحادیث محمد بن سنان عنی ما دمت حیا و أذن فی الروایة بعد موته.[1]   

سوم: نجاشی از صفوان نقل می کند: «إن هذا ابن سنان لقد هم أن یطیر غیر مرة فقصصناه حتى ثبت معنا» و سپس خود، می نویسد: «و هذا یدل على اضطراب کان و زال».

روشن است که نظر نجاشی درباره محمد بن سنان در اینجا صراحت در زوال اضطراب او دارد، (اگر اضطرابی برای او بوده است). بعداً در توثیق محمد بن سنان خواهیم گفت که اجتهادات بعضی از رجالیون نسبت به بعضی از روایات محمد، باعث نسبت دادن عباراتی به او شده که ضعیف بودن او از آنها استنباط شده است.

نتیجه: قول نجاشی دال بر تضعیف نیست بلکه نجاشی صراحت در زوال اضطراب محمد (إن کان) دارد.



21- رجال کشی، روایت شماره ی 980 صفحه ی 508


[ شنبه 92/9/30 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

آیة الله خوئی رحمه الله می نویسد: «اگر نبود که ابن عُقده و نجاشی و شیخ طوسی و شیخ مفید و ابن غضائری او را تضعیف کرده اند، و اینکه فضل بن شاذان او را از کذّابین شمرده است، عمل به روایت او لازم بود، ولی تضعیف این بزرگان مانع اعتماد ما به او و عمل به روایاتش می شود. به همین دلیل نمی توان به توثیق شیخ مفید که او را از خواص و ثقات امام کاظم صلوات الله و سلامه علیه دانسته و به توثیق ابن قولویه بنابر اینکه در اسناد کامل الزیارات آمده است، و توثیق علی بن ابراهیم بنابر اینکه در اسناد تفسیرش آمده است، اعتماد کرد.».[1]



 20- «و لو لا أن ابن عقدة و النجاشی و الشیخ و الشیخ المفید و ابن الغضائری ضعفوه و أن الفضل بن شاذان عده من الکذابین، لتعین العمل بروایاته و لکن تضعیف هؤلاء الأعلام یسدنا عن الاعتماد علیه، و العمل بروایاته و لأجل ذلک لا یمکن الاعتماد على توثیق الشیخ المفید إیاه، حیث عده ممن روى النص على الرضا ع من أبیه من خاصته و ثقاته و أهل الورع و العلم و الفقه من شیعته، ... و لا على توثیق ابن قولویه إیاه، فقد وقع فی أسناد کامل الزیارات... و لا على توثیق علی بن إبراهیم إیاه، فقد وقع فی أسناد تفسیره ....». معجم‏ رجال‏ الحدیث جلد 16 صفحه ی 160


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

کشی در رجال خود روایاتی دال بر غالی بودن محمد بن سنان ذکر کرده است:

1- حدثنی أبو القاسم نصر بن الصباح و کان غالیا قال حدثنی أبو یعقوب بن محمد البصری و هو غال رکن من أرکانهم أیضا قال حدثنی محمد بن الحسن بن شمون و هو أیضا منهم قال حدثنی محمد بن سنان و هو کذلک....[1]

2- ذکر حمدویه بن نصیر أن أیوب بن نوح دفع إلیه دفترا فیه أحادیث محمد بن سنان فقال لنا: إن شئتم عن تکتبوا ذلک فافعلوا فإنی کتبت عن محمد بن سنان و لکن لا أروی لکم أنا عنه شیئا فإنه قال قبل موته: کلما حدثتکم به لم یکن من سماع و لا روایة إنما وجدته.[2]

3- محمد بن مسعود قال حدثنی علی بن محمد القمی عن أحمد بن محمد بن عیسى قال کنا عند صفوان بن یحیى فذکر محمد بن سنان فقال إن محمد بن سنان کان من الطیارة فقصصناه.[3]

4- قال محمد بن مسعود قال عبد الله بن حمدویه سمعت الفضل بن شاذان یقول: لا أستحل أن أروی أحادیث محمد بن سنان و ذکر الفضل فی بعض کتبه: أن من الکاذبین المشهورین ابن سنان و لیس بعبد الله.[4]

5- أبو الحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری قال قال أبو محمد الفضل بن شاذان ردوا أحادیث محمد بن سنان و قال: لا أحل لکم أن ترووا أحادیث محمد بن سنان عنی ما دمت حیا و أذن فی الروایة بعد موته.[5]

6- وجدت بخط أبی عبد الله الشاذانی أنی سمعت العاصمی یقول إن عبد الله بن محمد بن عیسى الأسدی الملقب ببنان قال کنت مع صفوان بن یحیى بالکوفة فی منزل إذ دخل علینا محمد بن سنان فقال صفوان: هذا ابن سنان لقد هم أن یطیر غیر مرة فقصصناه حتى ثبت معنا. و عنه قال سمعت أیضا قال کنا ندخل مسجد الکوفة فکان ینظر إلینا محمد بن سنان و یقول: من أراد المعضلات فإلی و من أراد الحلال و الحرام فعلیه بالشیخ یعنی صفوان بن یحیى.[6]

7- و ذکر علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری عن الفضل بن شاذان أنه قال کدت أن أقنت على أبی سمینة محمد بن علی الصیرفی قال فقلت له و لم استوجب القنوت من بین أمثاله؟ قال إنی لأعرف منه ما لا تعرفه. و ذکر الفضل فی بعض کتبه: الکذابون المشهورون أبو الخطاب و یونس بن ظبیان و یزید الصائغ و محمد بن سنان و أبو سمینة أشهرهم.[7]



 13- رجال ‏کشی روایت شماره ی 584 صفحه ی 322

14 و 15 و 16 و 17 و 18- رجال‏ کشی روایات شماره ی 977 تا 981 صفحه ی 507 و 508

 

 

 

 

 

 

19- رجال‏ کشی روایت شماره ی 1033 صفحه ی 546


[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

نظر رجالیون درباره ی او

علماء بزرگوار شیعه تا کنون سه روش برخورد با روایات «محمد بن سنان» را اختیار کرده اند که عبارتند از:

الف) توقف؛

علامه حلی رحمة الله علیه می نویسد: «علماء ما در شأن او اختلاف کرده اند و نظر من توقف در روایات اوست».[1]

ب) تضعیف؛

بعضی از بزرگان از گذشتگان مانند ابن عُقده و نجاشی و شیخ طوسی و شیخ مفید و ابن غضائری،  به ضعیف بودن روایات «محمد بن سنان» اشاره کرده اند.

نجاشی در کتاب رجال خود در شماره ی 888 ترجمه ی «محمد بن سنان» می نویسد:

«محمد بن سنان أبو جعفر الزاهری، من ولد زاهر مولى عمرو بن الحمق الخزاعی کان أبو عبد الله بن عیاش یقول: حدثنا أبو عیسى محمد بن أحمد بن محمد بن سنان قال: هو محمد بن الحسن بن سنان مولى زاهر توفی أبوه الحسن و هو طفل و کفله جده سنان فنسب إلیه و قال أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید إنه روى عن الرضا علیه السلام قال: و له مسائل عنه معروفة و هو رجل ضعیف جدا لا یعول علیه و لا یلتفت إلى ما تفرد به و قد ذکر أبو عمرو فی رجاله قال: أبو الحسن علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری (النیشابوری) قال: قال أبو محمد الفضل بن شاذان: لا أحل لکم أن ترووا أحادیث محمد بن سنان. و ذکر أیضا أنه وجد بخط أبی عبد الله الشاذانی أنی سمعت العاصمی یقول: إن عبد الله بن محمد بن عیسى الملقب ببنان قال: کنت مع صفوان بن یحیى بالکوفة فی منزل إذ دخل علینا محمد بن سنان فقال صفوان: إن هذا ابن سنان لقد هم أن یطیر غیر مرة فقصصناه حتى ثبت معنا و هذا یدل على اضطراب کان و زال و قد صنف کتبا منها: کتاب الطرائف أخبرناه الحسین عن أبی غالب عن جده أبی طالب محمد بن سلیمان عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عنه به و کتاب الأظلة و کتاب المکاسب و کتاب الحج و کتاب الصید و الذبائح کتاب الشراء و البیع کتاب الوصیة کتاب النوادر. أخبرنا جماعة شیوخنا عن أبی غالب أحمد بن محمد عن عم أبیه علی بن سلیمان عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عنه بها و مات محمد بن سنان سنة عشرین و مائتین».[2]

نیز در ترجمه ی شماره ی 1140 «میاح المدائنی» می نویسد:

«ضعیف جداً. له کتاب یعرف برسالة میاح و طریقها أضعف منها و هو محمد بن سنان. أخبرنا محمد بن محمد قال: حدثنا أبو غالب أحمد بن محمد قال: حدثنا محمد بن جعفر الرزاز قال: حدثنا القاسم بن الربیع الصحاف عن محمد بن سنان عن میاح بها».[3]

ابن غضائری می نویسد:

«محمد بن سنان أبو جعفر الهمدانی مولاهم هذا أصح ما ینسب إلیه. ضعیف غال یضع الحدیث لا یلتفت إلیه».[4]

نیز در ترجمه ی زیاد بن منذر می نویسد:

«زیاد بن المنذر أبو الجارود الهمدانی الخارفی، روى عن أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام. و زیاد هو صاحب المقام. حدیثه فی حدیث أصحابنا أکثر منه فی الزیدیة. و أصحابنا یکرهون ما رواه محمد بن‏ سنان عنه و یعتمدون ما رواه محمد بن بکر الأرجنی».[5]

  همچنین در ترجمه ی ذریح محاربی آورده است:

«مع أن طریقه ضعیف لأن صاحب الکتاب قال: و روى محمد بن سنان عن عبد الله بن جبلة الکنانی عن ذریح المحاربی عن أبی عبد الله علیه السلام‏».[6] 

شیخ طوسی در شماره ی 620 از «فهرست» در ترجمه ی محمد بن سنان می نویسد:

« محمد بن سنان، له کتب و قد طعن علیه و ضعف، و کتبه مثل کتب الحسین بن سعید على عددها و له کتاب النوادر. و جمیع ما رواه إلا ما کان فیه تخلیط أو غلو.».[7]

و در کتاب رجال خود در شماره ی 5394 می نویسد:

«محمد بن سنان، ضعیفٌ».[8]



5- «و قد اختلف علماؤنا فی شأنه فالشیخ المفید ره قال إنه ثقة و أما الشیخ الطوسی رحمه الله فإنه ضعفه و کذا قال النجاشی و ابن الغضائری قال إنه ضعیف غال لا یلتفت إلیه و روى الکشی فیه قدحا عظیما و أثنى علیه أیضا و الوجه عندی التوقف فیما یرویه فإن الفضل بن شاذان ره قال فی بعض کتبه إن من الکذابین المشهورین ابن سنان و لیس بعبد الله و رفع أیوب ابن نوح إلى حمدویه دفترا فیه أحادیث محمد بن سنان فقال إن شئتم أن تکتبوا ذلک فافعلوا فإنی کتبت عن محمد بن سنان و لکنی لا أروی لکم عنه شیئا فإنه قال قبل موته کل ما حدثتکم به لم یکن لی سماعا و لا روایة و إنما وجدته و نقل عنه أشیاء أخر ردیة ذکرناها فی کتابنا الکبیر». «خلاصه» علامه حلی، صفحه ی 251

6- رجال‏ نجاشی صفحه ی 328

7- رجال نجاشی صفحه ی 424

8- رجال ابن الغضائری صفحه ی 92

9- رجال ابن الغضائری صفحه ی 61

10- رجال ابن الغضائری صفحه ی 59

11- فهرست شیخ طوسی صفحه ی 406

12- رجال شیخ طوسی صفحه ی 364


[ جمعه 92/9/15 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
فروش بک لینک