سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای سخن عشق
 
قالب وبلاگ

شبهه ی وارد شده بر برهان نظم

دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی شبهه ای بر این برهان وارد کرد که خلاصه ی آن چنین است:

اولاً: این برهان، قیاسی بین جهان هستی و مصنوعات بشری است، و قیاس این دو، مع الفارق است. زیرا سنخیتی بین این دو نیست. بنابراین از حکم یکی (صانع داشتنِ مصنوعات بشری) به دیگری (صانع داشتن جهان هستی) نمی توان رسید.

ثانیاً: بنابر فرض، خداوند جهان دارای کمال مطلق است و این برهان با فرض گرفتنِ بهترین نظم ممکن برای جهان، می خواهد کمال مطلق بودن را برای خداوند ثابت کند، اما فرض بهترین نظم ممکن، زمانی صحیح است که مقایسه بین جهان های موجود باشد، در حالی که برای ما امکان این مقایسه وجود ندارد.

ثالثاً: اگر هم این جهانِ موجود، بهترین جهان ممکن باشد، باز هم در صورتی برهان کامل است که ثابت کند اولین جهان مخلوق است و قبلاً خداوند تجربه ای رو به پیشرفت نداشته و تقلیدی هم در کار نبوده است.

رابعاً: نواقص موجود در این جهان و آفات و بلایای طبیعیِ فراوان، با حکیمانه بودنِ جهان سازگار نیست.[14]

رد نقد دیوید هیوم

برهان نظم مرکب از دو مقدمه است که یکی حسّی و دیگری عقلی است، و نقش حس فقط اثبات موضوع است؛ یعنی حس فقط وجود نظم در جهان خارج را اثبات می کند، و نقش استنباط عدم تصادفی بودنِ جهان و صانع داشتن جهان و اثبات حکمت عالیه و کمال مطلقِ خالق جهان را عقل به عهده دارد .... بنابراین بین نظم قویم جهان و دخالت عقل و شعور در خلقت آن، رابطه ی منطقی برقرار است. به عبارت دیگر ماهیت نظام جهان با مقولات سه گانه اش (رابطه داشتن، هماهنگ بودن و هدفدار بودن)، با زبان تکوینی فریاد می زند که این نظام هستی، مخلوق عقل واسع و شعور کبیری است.[15]



  14-  مجموعه‏ آثار استاد شهید مرتضی مطهرى رحمة الله علیه، جلد 1، صفحه ی 542، با تغییر در عبارات.

  15- مستفاد از الإلهیّات آیة الله سبحانی، جلد 1 صفحه ی 57 و 58


[ دوشنبه 91/11/30 ] [ 5:0 صبح ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

ب) غیر مستقلات عقلیه

برهان های غیر مستقلات عقلیه، براهینی هستند که فقط یکی از مقدمات آنها عقلی باشد، که بعضی از آنها عبارتند از:

1) برهان نظم:

مقدمات برهان نظم:

مقدمه ی اول: خارج از ذهن انسان، حقیقتاً جهانِ موجودات عینی (در مقابل موجودات ذهنی) وجود دارد.

مقدمه ی دوم: عالم عین دارای نظام منسجم و نظم شگفتی است که علوم طبیعی از بعضی از نظم شگفت انگیز آن پرده برداشته است.

مقدمه ی سوم: این نظم موجود جهان، نیازمند ناظمی دقیق و دانا دارد.

مقدمه ی چهارم: علاوه بر اینکه نظم جهان دلالت بر ناظمی جهان دارد، بیانگر ناظمی باشعور و خبیر و دانا دارد. چرا که هر اثری با توجه به دقت و انسجام آن، به حکم عقل دلالت بر مؤثری دقیق و قادر و عالم دارد.

بنابراین برهان نظم با تکیه بر حس، به اثبات ناظم باشعور جهان می پردازد و به روش «برهان إنّی» برای جهان هستی، ناظمی خبیر ثابت می کند.[1]



  13- مرحوم شهید مطهری در جلد 4 مجموعه ی آثار، صفحه ی 63 می نویسد:

وقتى در مورد چیزى مى‏گویند «تصادفى به وجود مى‏آید» ممکن است کسى فرض کند که [این به معناى این است که‏] علت فاعلى ندارد. این چیزى است که در دنیا طرفدار ندارد. نه الهى و نه مادى، .... مادییون هم قائلند به یک سلسله علت و معلولىِ بسیار منظم و مى‏گویند هر پدیده‏اى که در دنیا پیدا مى‏شود حتما علتى داشته و آن علت هم خودش به نوبه خود پدیده‏اى است و علت دیگرى داشته، آن علت هم علت دیگرى داشته و [این سلسله‏] نامتناهى است و هرگز به جایى منتهى نمى‏شود و لازم هم نیست منتهى بشود. از این طرف هم در آینده هر معلولى به نوبه خودش علت براى شى‏ء دیگرى خواهد بود و آن شى‏ء دیگر، علت براى شى‏ء دیگرى. [خلاصه اینکه‏] سلسله علت و معلول از دو طرفْ بى‏نهایت کشیده شده است.... اختلاف الهیون و مادّیون مربوط به علت فاعلى نیست و کسى هم در دنیا نمى‏خواهد نظم ناشى از علت فاعلى را دلیل بر وجود خدا بگیرد؛ چون نظم فاعلى فقط به همین مقدار است که هر معلولى ناشى از علتى است و هر علتى هم به نوبه خود منشأ است براى معلولى. نظم به معنى رابطه زنجیرىِ حوادث را که ناشى از علت فاعلى است، هیچ کس منکر نیست، بلکه مادیین بیش از دیگران روى این قضیه تکیه مى‏کنند. ولى نظم دیگرى داریم که ناشى از علت غایى است. این نظم است که مورد اختلاف است که آیا چنین نظمى که از علت غایى در عالم حکایت کند، وجود دارد یا وجود ندارد؟ مادى منکر اصل علت غایى است و منکر وجود نظمى است که الزاما ناشى از علت غایى باشد، ولى الهیون معتقدند که نظم عالم به شکلى و به نحوى است که بدون آنکه اصل علت غایى را دخالت بدهیم قابل توجیه نیست. پس بحث در نظم ناشى از علت غایى است. نظم ناشى از علت غایى در مواردى پیدا مى‏شود که تنها فرضِ علت فاعلى براى نظم کافى نیست و چاره‏اى نیست از اینکه علت غایى را هم فرض کنیم.


[ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 5:0 صبح ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

تقریر مرحوم علامه طباطبائی از برهان صدّیقین

علامه طباطبائی رحمة الله علیه در «نهایة الحکمة» پس از ذکر این مطلب که برهان صدّیقین، برهانی «إنّی» است که از لازمی از لوازمِ [حقیقتِ] وجود به لازمِ دیگری سیر می شود، می نویسد:

«واقعیت هستى که در ثبوت آن هیچ شک نداریم هرگز نفى نمى‏پذیرد و نابودى بر نمى‏دارد. به عبارت دیگر واقعیت هستى بى‏هیچ قید و شرط، واقعیت هستى است، و با هیچ قید و شرطى لا واقعیت نمى‏شود، و چون جهان، گذران و هر جزء از اجزاء جهان، نفى را مى‏پذیرد پس عین همان واقعیت نفى ناپذیر نیست، بلکه با آن واقعیت، واقعیت دارد، و بى آن، از هستى بهره‏اى نداشته و منفى است، البته نه به این معنى که واقعیت با اشیاء یکى شود و یا در آنها نفوذ یا حلول کند و یا پاره‏هایى از واقعیت جدا شده و به اشیاء بپیوندد، بلکه مانند نور که اجسام تاریک با وى روشن و بى وى تاریک مى‏باشند؛ و در عین حال همین مثال نور در بیان مقصود خالى از قصور نیست. و به عبارت دیگر او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزاء جهان با او واقعیت دار و بى او هیچ و پوچ مى‏باشد. نتیجه‏ [اینکه] جهان و اجزاء جهان در استقلال وجودى خود و واقعیت دار بودنِ خود، تکیه به یک واقعیتى دارند که عین واقعیت، و به خودى خود واقعیت است».[1]

آیة الله جوادی آملی حفظه الله تعالی در کتاب «تبیین براهین اثبات خدا» پس از نقل تقریر مرحوم علامه طباطبائی از برهان صدّیقین، می نویسد:

«شارح شهید کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» برهان را با استفاده از اصولی چند، نظیر اصالة الوجود و وحدة الوجود، تقریر نموده و آن را به دیگر براهینی که بر اساس تشکیک در وجود و یا امکان فقری، سازمان یافته نزدیک می کند، در حالی که برهان، در تقریر خود به هیچ یک از اصول یاد شده نیازمند نبوده و از ذات واجب به عنوان اولین مسأله ی فلسفی خبر می دهد. برهان بر مدار اصل واقعیت شکل می گیرد. شاید تعبیر «واقعیت هستی» در عبارت مرحوم علامه، زمینه ی تقریر شارح را بر مبنای احکام مختص به هستی فراهم آورده است، [اما] عبارت مرحوم علامه در حاشیه ی اسفار به گونه ای است که مجالی برای این توهّم باقی نمی گدارد ... بخش پایانی گفتار مرحوم علامه [در حاشیه ی اسفار] به این حقیقت اشاره دارد که برهان صدّیقین به اثبات واجب نمی پردازد، بلکه به آگاهی و علمی که انسان به آن دارد، تنبّه می دهد و غفلتی را که انسان نسبت به این علم [علم به وجود ذات واجب] دارد می زداید».[2]



  11- اصول فلسفه و روش رئالیسم، صفحه ی 277

  12- تبیین براهین اثبات خدا، صفحه ی 221


[ پنج شنبه 91/11/19 ] [ 9:27 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
فروش بک لینک