صدای سخن عشق
|
5- شرح و تبیین قاعده ی «بسیطُ الحقیقةِ کلُّ الأشیاءِ و لیس بشیءٍ منها» گفتیم که مفاد قاعده این است که: اگر شیئی از دایره ی وجودیِ بسیط الحقیقه خارج باشد، بسیط الحقیقه مرکب خواهد بود از وجدان (دارائیِ) خصوصیت و فقدانِ خصوصیت آن شیء. و التالی (ترکیب بسیط الحقیقه از وجدان و فقدان) باطلٌ، فالمُقدَّمُ (خروج اشیاء از دایره ی وجودیِ بسیط الحقیقه) مثلُه. و نتیجه گرفتیم که کمال هیچ شیئی و هیچ شیء کمالی از هویّتِ حقیقتِ بسیطِ محض خارج نیست. با این یادآوری، به تبیین مفهوم قاعده ی بسیط الحقیقه می پردازیم: الف) «بسیط الحقیقة»، بسیط الحقیقه است و هیچ نوع ترکیبی در ذات او راه ندارد. انواع ترکیب انواع ترکیب چنانکه حضرت آیة الله جوادی آملی در رحیق مختوم ذکر نموده عبارت است از: 1- ترکیب شیمیائی، مانند ترکیب آب از اکسیژن و هیدروژن. 2- ترکیب ریاضی، مانند ترکیب عدد 5 از 2+3. 3- ترکیب طبیعی، مانند ترکیب جسم از ماده و صورت. 4- ترکیب اعتباری فلسفی، که در نظام طبیعت سهمی از واقعیت دارد، مانند ترکیب موضوع و عَرَض (البته مانند ترکیب از ماده و صورت، یک واحد حقیقی بوجود نمی آورند). 5- ترکیبِ [موجود خارجی از] وجود و ماهیت. 6- ترکیب ماهیت از جنس و فصل 7- ترکیبِ وجود از وجدان و فقدان. البته این تقسیم حصر عقلی نیست، بلکه بر اساس تحلیلات استقرائی مشخص شده است و ممکن است اقسام دیگری برای آن فرض شود.[1] دلیل عدم راهیابیِ پنج ترکیب اوّل در خداوند متعال، روشن است؛ زیرا خداوند جسم ندارد و موجودی که جسم ندارد عاری از ترکیب های مذکور است. دلیل عدم راهیابی ترکیب ششم در ذات خداوند متعال، ماهیّت نداشتن خداوند است. چنانکه فرموده اند: «و الحقُّ إنّ ماهیتَه إنّیَّتُه»؛ یعنی حقتعالی ماهیت (ماهیت مُصطلَح) ندارد، بلکه ماهیت در خداوند به معنای حقیقتِ ذات او و وجود اوست. اما دلیل عدم راهیابی ترکیب از فقدان و وجدان در ذات خداوند متعال این است که «کل مصداق لإیجاب سلب المحمول عنه لا یکون إلا مرکبا فإن لک أن تحضر فی الذهن صورته و صورة ذلک المحمول مواطاة أو اشتقاقا فتقایس بینهما و تسلب أحدهما عن الآخر فما به الشیء هو هو غیر ما به یصدق علیه أنه لیس بکاتب فلا یکون صورة زید بما هی صورة زید لیس بکاتب و إلا لکان زید من حیث هو زید عدما بحتا بل لا بد و أن یکون موضوع هذه القضیة مرکبا من صورة زید و أمر آخر به یکون مسلوبا عنه الکتابة من قوة أو استعداد فإن الفعل المطلق لا یکون هو بعینه من حیث هو بالفعل عدم شیء آخر إلا أن یکون فیه ترکیب من فعل و قوة و لو فی العقل بمحض تحلیله إلى ماهیة و وجود و إمکان و وجوب و واجب الوجود لما کان مجرد الوجود القائم بذاته من غیر شائبة کثرة أصلا فلا یسلب عنه شیء من الأشیاء فهو تمام کل شیء و کماله فالمسلوب عنه لیس إلا قصورات الأشیاء لأنه تمامها و تمام الشیء أحق به و أوکد له من نفسه و إلیه الإشارة فی قوله وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى و قوله ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ فهو رابع الثلاثة و خامس الأربعة و سادس الخمسة لأنه بوحدانیته کل الأشیاء و لیس هو شیئا من الأشیاء لأن وحدته لیست عددیة من جنس وحدات الموجودات حتى یحصل من تکررها الأعداد بل وحدة حقیقیة لا مکافئ لها فی الوجود و لهذا کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ و لو قالوا ثالث اثنین لم یکونوا کفارا. و من الشواهد البینة على هذه الدعوى قوله تعالى هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ فإن هذه المعیة لیست ممازجة و لا مداخلة و لا حلولا و لا اتحادا و لا معیة فی المرتبة و لا فی درجة الوجود و لا فی الزمان و لا فی الوضع تعالى عن کل ذلک علوا کبیرا فـ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».[2] «اینکه مرحوم سبزواری فرمود: «شرّ التراکیب» (بدترین ترکیب ها) این ترکیب است»، به این دلیل است که در بقیه ی ترکیبها، اجزاء سهمی از وجود دارند هرچند یکی اصیل و دیگری اعتباری و تابعِ آن امر اصیل باشد؛ اما در ترکیب از وجدان و فقدان، یکی از دو امر عدمی است. به عبارت دیگر ترکیب از وجود و عدم است و این قسم بیش از اقسام دیگر نشاندهندهی کاستی و نقص است البته این نوع از ترکیب، عقلی است یعنی عقل در مقام تحلیل و تأمّل او را مرکب از وجود و عدم یا وجدان و فقدان مییابد وگرنه در خارج یا در ذهن اینگونه ترکیب وجود ندارد».[3] ب) «بسیط الحقیة» «کُلّ الأشیاء» است. (بسیط الحقیقه، تمام کمالات اشیاء را واجد است) برای فهم دقیق قضیه ی فوق، به شرح انواع حمل می پردازیم: در تعریف حمل آورده اند که: «الحمل عیارة عن اتحاد المتخالفین عن وجهٍ». دلیل این مطلب این است که اگر موضوع و محمول هیچ گونه اختلافی نداشته باشند، حمل معنا نخواهد داشت و لغو خواهد بود، مگر که برای عدم لغویّت آن، حیثیتی در نظر گرفته شود. از طرف دیگر اگر موضوع و محمول نهایت تباین با همدیگر داشته باشند، حمل تحقّق پیدا نخواهد کرد. بنابراین، حمل چون هوهویت است، باید بین موضوع و محمول از لحاظی اتحاد برقرار باشد. 44- رحیق مختوم، جلد ... صفحه ی ... (فلسفه ی صدرا، تلخیص رحیق مختوم، جلد 2 صفحه ی 352) 45- الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة، صفحه ی 47 51- .................... [ جمعه 92/1/30 ] [ 5:0 صبح ] [ محمد ذکاوت ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |