صدای سخن عشق
|
شبهه ی ابن کمونه و مبانی مختلف فلسفی این شبهه بر اساس سه مبنا قابل حل نیست: نخست بر مبنای اصالت الماهیة، چرا که ماهیتها با هم مختلف هستند چنانکه که در اجناس عالیه ماهیاتی داریم که به تمام ذات با یکدیگر تفاوت دارند و لذا ممکن است در واجب الوجودهای دوگانه نیز چنین فرضی قابل تصویر باشد. دوم بر مبنای مشائین که قائل به اشتراک لفظی وجود هستند. سوم بر مبنای قائلین به اشتراک معنوی مفهوم وجود که مصادیق وجودات را به تمام ذات با یکدیگر مخالف میدانند. استاد علامه حسن زاده آملی حفظه الله پس از آن که سخن مرحوم خوانساری را یاد می کند، می نویسد: این شبهه با وحدت حقّه ی حقیقیهی صمدیه ی وجودیه، أوهن از بیت عنکبوت (سُست تر از خانه ی) است. [تنها] قائلان به تأصّل ماهیات که «أولئک یُنادَون من مکانٍ بعید» در این شبهه متوحّل اند.[1] اشکالات غیر وارد بر شبهه در ابتدا، تصور میشود که دو اشکال بر این استدلال ابن کمونه وارد است؛ اما در نگاه دقیق هیچ یک از این دو اشکال وارد نیست. این دو اشکال عبارتند از: 1)ابن کمونه از یک سو دو واجب الوجود بالذات را تصور کرده و از یک سو وجوب را برای آنها عرضی میداند و این تناقض است. 2)اگر صدق مفهوم وجوب بر این دو واجب، بالعرض باشد؛ از آنجا که میدانیم: «کُلُّ عَرَضِیٍّ مُعَلَّل» یعنی هر عرضی در عروض خود محتاج علت است، لازم میآید آن دو واجب الوجود در وجوب وجودشان محتاج علت باشند. جواب اشکال اوّل: تفاوت است بین ذاتی باب برهان و ذاتی باب کلیات خمس (ایساغوجی). در ذاتی کلیات خمس هر چیزی را که در قوام یک شیء دخالت دارد، ذاتی آن شیء است لذا ممکن است یک شیء ذاتیِ یک عَرَض باشد، مثلاً در تعریف «لونٌ مفرّقٌ لنور البصر» برای بیاض (سفیدی)، لونٌ و مفرقٌ ذاتیِ عَرَض بیاضند. و در این باب هر چیزی که از حقیقت یک شیء خارج باشد آن را عَرَض گویند مانند قابلیت کتابت برای انسان. ولی در باب برهان هر چیزی که از یک شیء منفک نباشد ذاتی آن شیء است اگر چه در قوام و تقوّم آن شیء دخیل نباشد مانند زوجیّت برای چهار. بنابراین اگر ذاتی را به معنای ذاتیِ باب برهان دانستیم وجوب وجود برای دو واجب الوجود ذاتی است، و اگر ذاتی و عرضی را در باب کلیات خمس لحاظ کنیم چون وجوب وجود جزء مقوّمات واجب الوجود نیست، پس برای آن عَرَضی است. منظور ابن کمونه از «و یکون مفهوم واجب الوجود منتزعاً منهما مقولاً علیهما قولاً عرضیاً» وجوب وجود در باب کلیات خمس است.
جواب اشکال دوّم: أعراض دو نوعند: محمولات مِن صمیمه (خارج محمول یا ذاتیات باب برهان) و محمولات بالضّمیمه. محمولات من صمیمه أعراضی هستند که حمل آنها بر موضوع، محتاج هیچ امر زائد بر ذات موضوع نیست؛ مانند حمل صفت شیء بر جسم. بخلاف محمولات بالضمیمه که در مثل حمل صفت ابیض بر جسم لازم است که در خارج بیاض (سفیدی) بر جسم بار شود. پس هر دو نوع محمولات از عوارض ماهیتند ولی بالضمیمه ها از عوارض ماهیت موجوده اند ولی مِن صمیمه ها از عوارض ماهیت مطلقه اند. بنابراین جمله ی «کُلُّ عَرَضِیٍّ مُعَلَّل» در مورد محمولات مِن صمیمه صادق نیست؛ یعنی عروض خارج محمول بر جوهر، محتاج علت نیست و فقط خود جوهر است که به علت احتیاج دارد. 34- طبق عقیده ی «وحدت تشکیکی وجود» جواب مرحوم حاجی جوابی پسندیده و در خور توجه است. چرا که دیدیم لازم میآید وجودات خارجی دو واجب الوجوب فرضی، در وجود با یکدیگر شریک باشند و طبعاً باید وجودات آنها ما به الافتراقی نیز با یکدیگر داشته باشند و این یعنی ترکیب خارجی و عینی در ذات آن دو واجب الوجود که طبعاً سر از ترکیب درمیآورد. اما این سؤال باقی میماند که آیا [واقعاً] طبق عقیده مشّائین مبنی بر اینکه موجودات دارای وجودات و حقائق متباینه هستند و یا طبق مبنای اشراقیون که قائل به اصالت ماهیت هستند، نمیتوان شبهه ی مذکوره را پاسخ گفت؟ ممکن است بگوییم: اگرچه طبق این دو مبنا، ما در عالم عین وجوداتی مغایر با یکدیگر داریم و لذا احتیاجی به ما به الاشتراک ذاتی نداریم (چرا که طبق عقیده ی اصالت ماهیت، آنچه در خارج است وجود نیست، بلکه ماهیت است و میدانیم که ماهیات تفاوت کلی با یکدیگر دارند. و طبق عقیده ی مشّائین موجودات خارجی، تباین کلی با یکدیگر داشته و هیچ شراکتی جز در محدوده ی لفظ با یکدیگر ندارند)، ولی بالاخره در محیط ذهن لازم میآید که آن دو واجب الوجود مرکب از ما به الاشتراک و ما به الامتیاز باشند و همین اندازه از ترکیب هم، در شأن واجب الوجود نیست و مخلّ به غنای ذاتی واجب الوجود است، فتأمّل. [ چهارشنبه 91/12/30 ] [ 5:0 صبح ] [ محمد ذکاوت ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |