سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای سخن عشق
 
قالب وبلاگ

باسمه تعالی

 

اینقدر گفتیم باقی فکر کن

فکر اگر جامد بُوَد، رو ذکر کن


[ سه شنبه 92/12/20 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

بنابراین موجودات را غیر از آن ایمانِ عام و تسبیحِ مدامِ تکوینی، حیات دیگری است که به تأثیر نفحات ایمان مؤمنین که در جهان خلقت منتشر می شود، به موجوداتِ قابلِ جهان صبغه ای از ایمان می دهد و آنها را به موجودی مؤمن و مسبِّح به تسبیح علمی تبدیل می کند. و نیز موجودات جهان را غیر از آن ایمانِ عام و تسبیحِ مدامِ تکوینی، حیات دیگری است که از تأثیرِ ظُلُماتِ خبائثِ ارواحِ خبیثه ی کفار ناشی می شود و آنها را به موجودی کافر و شایسته ی لعن و خاموش از تسبیح بدل می نماید.[1]

 

 

 

 

والحمد لله رب العالمین

قم - محمد ذکاوت



 5- و قِس علیها فَعْلَلَ و تَفَعْلَلَ. (اینقدر گفتیم باقی فکر کن* فکر اگر جامد بُوَد رو ذکر کن).


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

اگر عقربی پیامبر خدا را می گزد[1] و اگر سنگی بر دندان مبارک رسول خدا اصابت می کند و اگر انگور زهرآلودی ولیّ خدا را به شهادت می رساند، معلوم است که این عقرب با آن گرگی که با کمال احترام، از امام صادق علیه السلام التماس دعا دارد و با حضرتش عهد می بندد که آزاری به شیعیانش نرساند[2]، در معرفت به حجّت خدا تفاوت دارد. روشن است که این سنگ با آن سنگ مکّی که هروقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کنار آن می گذشت به حضرتش سلام می کرد[3]، فرق دارد. واضح است که این انگور مسموم با آن کتف گوسفندی که خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض می کند که من زهرآلودم[4]، یکسان نیست.



 1- فَإِنَّ نَبِیَّ اللَّهِ ص مَدَّ یَدَهُ إِلَى الْحَجَرِ فَلَسَعَتْهُ عَقْرَبٌ فَقَالَ لَعَنَکِ اللَّهُ لَا بَرّاً تَدَعِینَ وَ لَا فَاجِراً (کافی ج 4 ص363 ح 2).

2- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ کُنْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ ع بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ أَنَا أَسِیرُ عَلَى حِمَارٍ لِی وَ هُوَ عَلَى بَغْلَةٍ لَهُ إِذْ أَقْبَلَ ذِئْبٌ مِنْ رَأْسِ الْجَبَلِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَحَبَسَ الْبَغْلَةَ وَ دَنَا الذِّئْبُ مِنْهُ حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى قَرَبُوسِ سَرْجِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ إِلَى أُذُنِهِ وَ أَدْنَى أَبُو جَعْفَرٍ ع أُذُنَهُ مِنْهُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ لَهُ امْضِ فَقَدْ فَعَلْتُ فَرَجَعَ مُهَرْوِلًا فَقُلْتُ لَهُ رَأَیْتُ عَجِیباً قَالَ وَ تَدْرِی مَا قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّهُ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ زَوْجَتِی فِی ذَلِکَ الْجَبَلِ وَ قَدْ تَعَسَّرَ عَلَیْهَا وِلَادُهَا فَادْعُ اللَّهَ أَنْ یُخَلِّصَهَا وَ أَنْ لَا یُسَلِّطَ شَیْئاً مِنْ نَسْلِی عَلَى أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِکُمْ فَقُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ (إختصاص شیخ صدوق ص 300).

  

 

 

3- وَ قَالَ ص إِنِّی لَأَعْرِفُ حَجَراً بِمَکَّةَ کَانَ یُسَلِّمُ عَلَیَّ قَبْلَ أَنْ أُبْعَثَ إِنِّی لَأَعْرِفُهُ الْآن (بحار ج 17 ص 367 باب 4 حدیث 16).‏

4- وَ مِنْ ذَلِکَ أَنَّ امْرَأَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ أَتَتْهُ بِشَاةٍ مَسْمُومَةٍ وَ مَعَ النَّبِیِّ ص بِشْرُ بْنُ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ فَتَنَاوَلَ النَّبِیُّ ص الذِّرَاعَ وَ تَنَاوَلَ بِشْرٌ الْکُرَاعَ فَأَمَّا النَّبِیُّ ص فَلَاکَهَا وَ لَفَظَهَا وَ قَالَ إِنَّهَا لَتُخْبِرُنِی أَنَّهَا مَسْمُومَةٌ وَ أَمَّا بِشْرٌ فَلَاکَ الْمُضْغَةَ وَ ابْتَلَعَهَا فَمَاتَ (بحار ج 17 ص 232 باب 2 حدیث 1).

 

 


[ شنبه 92/12/10 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

موجودات عالم، همگی مسخّر انسانند و همه، نعمتهای خداوندند (اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ. وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ. وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ. 32 34 ابراهیم)، انسان با قدرت تسخیری که دارد، می تواند در جهان تکوین اثر بگذارد و جهان را هم سِنخ خود کند، نوع خلقت را تغییر دهد و نعمتهای خداوند را به کفر بدل نماید (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ. 28 ابراهیم. وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَلأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَلآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا. 119 نساء)، موجودات جهان که همگی دارای فطرت ایمان (یا ایمان فطری) اند، پس از اثر پذیری از انسانِ مؤمن یا کافر، به طیّب یا خبیث تقسیم می شوند (وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ. 58  اعراف) و شهر ایمان، بَلْده ی طیّبه (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ 15 سبأ، وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ 58  اعراف) و مدینه (وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ 20 یاسین) نامیده می شود، و شهر کفر بَلَد خبیث (وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا 58  اعراف) و دار هلاکت (دَارَ الْبَوَار) نام می گیرد. 

بنابراین تمام موجودات عالم، تکویناً مؤمن و مسبّحند، اما در اثر تأثیرِ شرائطی یا کافر می شوند و تسبیح خود را قطع می کنند و یا مؤمن می شوند و شعور علمی می یابند. یکی از این شرائط، تأثیر اعمال انسان بر موجودات جهان است. مربّی کافر متربّی کافر را نتیجه می دهد و انسان مؤمن همانگونه که فرزند او تشریعاً، حکماً ملحق به اوست، میوه های باغش، ماشین سواری اش، منزل شخصی اش، وسائل کارش و هر چه در مِلک او یا در تأثیر اوست، مؤمنند و از نَفَس قدسیِ ایمان او توحید گوی و تسبیح خوان خداوندند.  ایمان و توحید و تسبیح در این مرحله، غیر از مرحله ی ایمان و توحید و تسبیح تکوینی است که در تمام نظام عالم جاری است. آنچه از سخن گفتن هدهد و تسبیح پرندگان و کوهها و کلام و دعای مورچه و اقرار به شهادتین سنگریزه ها و سلام کردن سنگ و بسیار موارد دیگر که نقل شده است با آنچه در «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا. إسراء 44» فرموده است، تفاوت دارد. دوّمی درباره تسبیح تکوینی موجودات فرموده است و اوّلی از تأثیر ایمان مؤمنینِ بالله بر موجودات حاصل شده است.


[ دوشنبه 92/12/5 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

بسم الله الرحمن الرحیم

عالمِ موجوداتِ ممکن را می توان به سه عالم تقسیم کرد: عالم تکوین، عالم تشریع و منزلةٌ بین المنزلتین.

1.       در «عالم تکوین» هیچ موجودی نیست که به خالق خود ایمان نداشته باشد. هر موجودی در این عالم آنقدر به ربّ خود شعور و معرفت دارد که علاوه بر شناخت او، به ربوبیّت او اقرار می کند و در برابر او خضوع و سجود می نماید و زبان به تسبیح او می گشاید. بنابراین تمام موجودات عالم تکوین مؤمنند و توحید گوی اویند و بطور مدام بر شاخسار وجود خویش زمزمه «هو الحق، هو الحق» می زنند.

حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در چهل حدیث صفحه 655 می نویسند: «حقیقتِ وجود عین شعور و علم و اراده و قدرت و حیات و سایر شئون حیاتیه است، به طورى که اگر شیئى از اشیاء را علم و حیات مطلقاً نباشد، وجود نباشد. و هر کس حقیقت اصالت وجود و اشتراک معنوى آن را با ذوق عرفانى ادراک کند، مى‏تواند ذوقاً یا علماً تصدیق کند حیات ساریه در همه موجودات را با جمیع شئون حیاتیه، از قبیل علم و اراده و تکلم و غیر آن. و اگر به ریاضات معنوى داراى مقام مشاهده و عیان شد، آن گاه غُلغُله ی تسبیح و تقدیس موجودات را عیاناً مشاهده مى‏کند. و اکنون این سُکر طبیعت، که چشم و گوش و سایر مدارک ما را تخدیر کرده، نمى‏گذارد ما از حقایق وجودیه و هویات عینیه اطلاعى حاصل کنیم، و چنانچه ما بین ما و حق حجبى ظلمانى و نورانى فاصله است، ما بین ما و دیگر موجودات، حتى نفس خود، حجبى فاصله است که ما را از حیات و علم و سایر شئون آنها محجوب نموده. ولى از تمام حجابها سخت‏تر حجاب انکار از روى افکار محجوبه است که انسان را از همه چیز باز مى‏دارد. و بهتر وسایل براى امثال ما محجوبین تسلیم و تصدیق آیات و اخبار اولیاى خداست و بستن باب تفسیر به آرا و تطبیق با عقول ضعیفه است.»

بنابراین موجودات این عالم تماماً مؤمنند و اگر مؤمن نباشند از باب سالبه به انتفاء موضوع است. پس مقابل ایمان در این عالم، عدم است.

2.      موجودات «عالم تشریع» که عالم مکلّفین است، به دلیل اختیار خود به مؤمن و کافر تقسیم می شوند. این موجودات یا به خداوند قلباً اعتقاد دارند و فرمان او را گردن می نهند، که مؤمن نامیده می شوند، و یا به او اعتقاد ندارند و [یا] اوامر و نواهیِ او را انکار می نمایند، که کافر نام دارند (فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ، 253 بقره).

3.      موجودات «عالم منزلةٌ بین المنزلتین» موجوداتی اند که نه همچون انسان اختیار دارند تا خود به انتخاب ایدئولوژی خود اقدام نمایند و نه مانند موجودات عالم تکوین در سُکرِ شُکرِ خود، مدام در تسبیح و تنزیه خداوندند. اینان به علت اثر پذیری از محیطِ کفرِ خود، فطرت ایمان و تسبیحِ تکوینیِ مُدامِ خود را از دست داده و به موجودی کافِر تبدیل شده اند، یا در اثر همنشینی با انسان مؤمنی، صبغه ی ایمان به خود گرفته و از درجه ی فطرت ایمان و تسبیح تکوینیِ مدامِ خود بالاتر رفته و شعور فطری و تسبیحِ حالیِ آنها به شعور علمی و تسبیحِ قالی تبدیل می شود. در این عالم همنشینی با کافر رنگ و اثر کفر بر موجود می زند و همنشینی با مؤمن رنگ و اثر ایمان. محصول باغ انسان مؤمن میوه های مؤمن است و ثمر درختان باغ انسان کافر میوه های کافر. باغبان، مربّیِ گلها و درختان و میوه های باغ خود است و فکر و عمل و عقیده ی او در آنچه همنشین اوست اثر می گذارد و آنها را همرنگ و هم عقیده ی خود می کند.


[ چهارشنبه 92/11/30 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

 

چشم انداز

موجودات عالم، همگی مسخّر انسانند و همه، نعمتهای خداوندند، انسان با قدرت تسخیری که دارد، می تواند در جهان تکوین اثر بگذارد و جهان را هم سِنخ خود کند، نوع خلقت را تغییر دهد و نعمتهای خداوند را به کفر بدل نماید، موجودات جهان که همگی دارای فطرت ایمان (یا ایمان فطری) اند، پس از اثر پذیری از انسانِ مؤمن یا کافر، به طیّب یا خبیث تقسیم می شوند و شهر ایمان، بَلْده ی طیّبه و مدینه نامیده می شود، و شهر کفر بَلَد خبیث و دار هلاکت نام می گیرد.


[ جمعه 92/11/25 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

سیب کافر

تبیین قرآنی ـ عرفانیِ تأثیر جهان بینیِ ایمان و کفر

بر جهان تکوین

 


[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

نتیجه ی تحقیق

تاکنون ثابت شد که از طرفی قدح معتنابهی درباره ی محمد بن سنان قابل اثبات نیست، و از طرف دیگر مدح و ثنای عظیمی نسبت به او در روایات و قول علما موجود است.

در پایان، بحث را با کلامی از مرحوم خاقانی خاتمه می دهیم:

«والحاصل فلا ینبغى القدح والطعن فی محمد بن سنان لا فی نفسه من جهة الغلو و شبهه ولا فی روایاته اصلاً وکلیةً وان ادعى کون المشهور ضعفه لما عرفت مفصلاً «ورب مشهور لا اصل له» مع ان الشهرة غیر ثابتة فان اساطین هذا الفن کالشیخین والعلامة والسید ابن طاووس والفضل بن شاذان والکشى والوحید البهبهانى والعلامة المجلسی والفاضل الشیخ عبد النبی وشیخنا الشیخ سلیمان ونظرائهم وامثالهم قد سمعت کلماتهم ما بین مادح له على الاطلاق بل جاعل له فی اعلى مراتب الکمال وهم الاکثر ممن عددنا وما بین راجع عن تضعیفه کالعلامة وغیره وما بین غیر معلوم التضعیف کالنجاشی ومثله الکشى فلم یبق الا القلیل کابن الغضائری وقد عرفت انه لتسرعه غیر معتبر تضعیفه بما یعود الى فسق الجوارح فضلاً عما یوجب فسادا فی العقیدة فاین الشهرة المدعاة».[1]

 

 

 

والحمد لله رب العالمین

وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ.[2]



 42- رجال خاقانی صفحه ی 172

43- آیه ی 10 سوره ی حشر


[ سه شنبه 92/11/15 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

توثیق محمد بن سنان توسط بعضی از بزرگان شیعه 

1- مرحوم شیخ مفید در ارشاد:

«فَمِمَّنْ رَوَى النَّصَّ عَلَى الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع بِالْإِمَامَةِ مِنْ أَبِیهِ وَ الْإِشَارَةِ إِلَیْهِ مِنْهُ بِذَلِکَ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ ثِقَاتِهِ وَ أَهْلِ الْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ مِنْ شِیعَتِهِ دَاوُدُ بْنُ کَثِیرٍ الرَّقِّیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ عَلِیُّ بْنُ یَقْطِینٍ وَ نُعَیْمٌ الْقَابُوسِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ الْمُخْتَارِ وَ زِیَادُ بْنُ مَرْوَانَ وَ الْمَخْزُومِیُّ وَ دَاوُدُ بْنُ سُلَیْمَانَ وَ نَصْرُ بْنُ قَابُوسَ وَ دَاوُدُ بْنُ زُرْبِیٍّ وَ یَزِیدُ بْنُ سَلِیطٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سِنَان‏».[1]

2- مرحوم شیخ طوسی در غیبت:

«و قبل ذکر من کان سفیرا حال الغیبة نذکر طرفا من أخبار من کان یختص بکل إمام و یتولى له الأمر على وجه من الإیجاز و نذکر من کان ممدوحا منهم حسن الطریقة و من کان مذموما سیئ المذهب لیعرف الحال فی ذلک»،[2] و آنگاه محمد بن سنان را جزء ممدوحین ذکر می نماید.

3- مرحوم علامه حلی در مختلف الشیعه:

مرحوم علامه پس از اینکه در خلاصه در محمد بن سنان توقف می کند، در کتاب فقهی خود، مختلف الشیعة، در ذکر روایات دال بر تحدید رضاع محرّم روایتی را می آورد و ذیل آن می نویسد:

«لا یقال فی طریقه محمد بن سنان، و فیه قول لأنّا نقول قد بیّنّا رجحان العمل بروایة محمد بن سنان فی کتاب الرجال».[3]

4- مرحوم سید بن طاووس در مقدمه ی فلاح السائل:

«و سمعت من یذکر طعنا على محمد بن سنان لعله لم یقف على تزکیته و الثناء علیه و کذلک یحتمل أکثر الطعون. فقال شیخنا المعظم المأمون المفید محمد بن محمد بن النعمان فی کتاب کمال شهر رمضان ما هذا لفظه على أن المشهور عن السادة ع من الوصف لهذا الرجل خلاف ما به شیخنا أتاه و وصفه و الظاهر من القول ضد ما له به ذکر کَقَوْلِ أَبِی جَعْفَرٍ ع کَمَا رَوَاهُ الْقُمِّیُّ قَالَ‏ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی آخِرِ عُمُرِهِ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّدَ بْنَ سِنَانٍ عَنِّی خَیْراً فَقَدْ وَفَى لِی‏ وَ کَقَوْلِهِ ع فِیمَا رَوَاهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ دَاوُدَ قَالَ‏ سَمِعْنَا أَبَا جَعْفَرٍ ع یَذْکُرُ مُحَمَّدَ بْنَ سِنَانٍ بِخَیْرٍ وَ یَقُولُ‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِرِضَائِی عَنْهُ فَمَا خَالَفَنِی وَ لَا خَالَفَ أَبِی قَطُّ. هذا مع جلالته فی الشیعة و علو شأنه و رئاسته و عظم قدره و لقائه من الأئمة ع ثلاثة و روایته عنهم و کونه بالمحل الرفیع، منهم أبو إبراهیم موسى بن جعفر و أبو الحسن علی بن موسى و أبو جعفر محمد بن علی علیهم أفضل السلام و مع معجزة أبی جعفر ع الذی أظهرها الله تعالى و آیته التی أکرمه بها فِیمَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ‏ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ سِنَانٍ کَانَ ضَرِیرَ الْبَصَرِ فَتَمَسَّحَ بِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی فَعَادَ إِلَیْهِ بَصَرُهُ بَعْدَ مَا کَانَ افْتَقَدَ.

أقول فمن جملة أخطار الطعون على الأخیار أن یقف الإنسان على طعن و لم یستوف النظر فی أخبار المطعون علیه کما ذکرناه عن محمد بن سنان رحمة الله علیه فلا یعجل طاعن فی شی‏ء مما أشرنا إلیه أو یقف من کتبنا علیه فلعل لنا عذرا ما اطلع الطاعن علیه.

أقول‏ وَ رَوَیْتُ بِإِسْنَادِی إِلَى هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیِّ ره بِإِسْنَادِهِ الَّذِی ذَکَرَهُ فِی أَوَاخِرِ الْجُزْءِ السَّادِسِ مِنْ کِتَابِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ مَا هَذَا لَفْظُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِکِیُّ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَحْمَدَ بْنِ هُلَیْلٍ الْکَرْخِیِّ أَخْبِرْنِی عَمَّا یُقَالُ فِی مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مِنْ أَمْرِ الْغُلُوِّ فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ هُوَ وَ اللَّهِ عَلَّمَنِی الطَّهُورَ وَ حَبْسَ الْعِیَالِ وَ کَانَ مُتَقَشِّفاً مُتَعَبِّداً».[4]

5- مرحوم سید بحرالعلوم در الفوائد الرجالیه:

مرحوم سید بحرالعلوم پس از مدحها و قدحها مختلف درباره ی محمد بن سنان می نویسد:

«وظنی أن الرجل قد أصابته آفة الشهرة، فغمز علیه بعض من عانده وعاداه بالأسباب القادحة من الغلو والکذب، ونحوهما، حتى شاع ذلک بین الناس واشتهر ولم یستطع الأعاظم الذین رووا عنه کالفضل بن شاذان وأیوب بن نوح وغیرهما دفع ذلک عنه فحاولوا بما قالوا رفع الشنعة عن أنفسهم، کما یشهد به صدور هذه الکلمات المتدافعة عنهم، ثم سرى ذلک إلى المتأخرین الذین هم أئمة الفن، مثل الکشی والنجاشی والمفید والشیخ وابن شهرا شوب والسیدین الجلیلین ابنی طاووس والعلامة وابن داود وغیرهم، فضعفته طائفة، ووثقته أخرى، واضطرب آخرون، فاختلف کلمتهم فیه، کما علمت ذلک مما نقلناه عنهم مفصلا، وفی أقل من هذا الاختلاف والاضطراب ما یمنع التعویل والاعتماد على ما قالوه فبقیت الوجوه التی ذکرناها أولا سالمة عن المعارض، وعاد المدح والتزکیة من بعضهم عاضدا ومؤیدا لها، واستبان من الجمیع أن الأصح توثیق محمد بن سنان. ومن طریف ما اتفق لبعض العارفین أنه تفاءل لاستعلام حال محمد بن سنان من الکتاب العزیز، فکان مما وقع علیه النظر قوله عز وجل «إنما یخشى الله من عباده العلماء» والله العالم بأسرار عباده».[5]

6- مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث:

ایشان پس از بررسی روایات مختلف درباره ی محمد بن سنان می نویسد:

«المتحصل من الروایات أن محمد بن سنان کان من الموالین و ممن یدین الله بموالاة أهل بیت نبیه ص، فهو ممدوح فإن ثبت فیه شی‏ء من المخالفة، فقد زال ذلک و قد رضی عنه المعصوم س و لأجل ذلک، عده الشیخ ممن کان ممدوحا حسن الطریقة».[6]

اگر چه ایشان چنانکه قبلاً ذکر شد، بخاطر تضعیف ابن عقده و نجاشی و شیخ طوسی و شیخ مفید و ابن غضائری، می نویسد: ولی تضعیف این بزرگان مانع اعتماد ما به او و عمل به روایاتش می شود.

7- مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات:

بنابر این که قبول کنیم مرحوم ابن قولویه در مقدمه ی کتابش در صدد توثیق تمام راویانی است که در سند روایات کتاب کامل الزیارات وجود دارند.

8- مرحوم علی ابن ابراهیم قمی در تفسیر:

بنابر این که قبول کنیم تفسیر قمی تماماً منتسب به علی بن ابراهیم است و ایشان در مقدمه ی تفسیرش در مقام توثیق تمام راویانی است که در سند روایات کتاب ذکر شده اند.



36- الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، جلد‏2، صفحه ی 248

37- غیبت صفحه ی 345

38- مختلف الشیعة، جلد 7 صفحه ی 30

37- فلاح السائل و نجاح المسائل، صفحه ی 12

40- الفوائد الرجالیة، جلد 3 صفحه ی 277

41- معجم‏رجال‏الحدیث جلد 16 صفحه ی 161


[ پنج شنبه 92/11/10 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]

روایات کشی درباره ی محمد بن سنان

1- حدثنی محمد بن قولویه قال حدثنی سعد بن عبد الله قال حدثنی أبو جعفر أحمد بن محمد بن عیسى عن رجل عن علی بن الحسین بن داود القمی قال سمعت أبا جعفر الثانی (ع) یذکر صفوان بن یحیى و محمد بن سنان بخیر و قال: رضی الله عنهما برضای عنهما فما خالفانی قط هذا بعد ما جاء عنه فیهما ما قد سمعته من أصحابنا.[1]

2- عن أبی طالب عبد الله بن الصلت القمی قال دخلت على أبی جعفر الثانی (ع) فی آخر عمره فسمعته یقول: جزى الله صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم عنی خیرا فقد وفوا لی و لم یذکر سعد بن سعد قال فخرجت فلقیت موفقا فقلت له: إن مولای ذکر صفوان و محمد بن سنان و زکریا بن آدم و جزاهم خیرا و لم یذکر سعد بن سعد قال فعدت إلیه فقال: جزى الله صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم و سعد بن سعد عنی خیرا فقد وفوا لی.[2]

مرحوم خوئی در جلد 16 صفحه ی 154 معجم رجال الحدیث ذیل این روایت می نویسد: الروایة صحیحةٌ.

3- حدثنی محمد بن قولویه قال حدثنی سعد عن أحمد بن هلال عن محمد بن إسماعیل بن بزیع أن أبا جعفر (ع) کان لعن صفوان بن یحیى و محمد بن سنان فقال: إنهما خالفا أمری قال فلما کان من قابل قال أبو جعفر (ع) لمحمد بن سهل البحرانی تول صفوان بن یحیى و محمد بن سنان فقد رضیت عنهما.[3]

مرحوم خوئی در جلد 16 صفحه ی 154 معجم رجال الحدیث ذیل این روایت می نویسد: الروایة صحیحة علی الأظهر.

4- محمد بن مسعود قال حدثنی علی بن محمد قال حدثنی أحمد بن محمد عن رجل عن علی بن الحسین بن داود القمی قال سمعت أبا جعفر (ع) یذکر صفوان بن یحیى و محمد بن سنان بخیر و قال: رضی الله عنهما برضای عنهما فما خالفانی و ما خالفا أبی (ع) قط، بعد ما جاء فیهما ما قد سمعه غیر واحد.[4]

5- حدثنی حمدویه قال حدثنی الحسن بن موسى قال حدثنی محمد بن سنان قال دخلت على أبی الحسن موسى (ع) قبل أن یحمل إلى العراق بسنة و على ابنه (ع) بین یدیه فقال لی: یا محمد قلت لبیک قال: إنه سیکون فی هذه السنة حرکة و لا تخرج منها ثم أطرق و نکت الأرض بیده ثم رفع رأسه إلی و هو یقول و یضل الله الظالمین و یفعل ما یشاء قلت و ما ذاک جعلت فداک؟ قال: من ظلم ابنی هذا حقه و جحد إمامته من بعدی کان کمن ظلم علی بن أبی طالب حقه و إمامته من بعد محمد (ص) فعلمت أنه قد نعى إلی نفسه و دل على ابنه فقلت و الله لئن مد الله فی عمری لأسلمن إلیه حقه و لأقرن له بالإمامة أشهد أنه من بعدک حجة الله على خلقه و الداعی إلى دینه فقال لی: یا محمد یمد الله فی عمرک و تدعو إلى إمامته و إمامة من یقوم مقامه من بعده فقلت و من ذاک جعلت فداک؟ قال محمد ابنه قلت بالرضى و التسلیم فقال: کذلک قد وجدتک فی صحیفة أمیر المؤمنین (ع) أما إنک فی شیعتنا أبین من البرق فی اللیلة الظلماء ثم قال: یا محمد إن المفضل أنسی و مستراحی و أنت أنسهما و مستراحهما حرام على النار أن تمسک أبدا یعنی أبا الحسن و أبا جعفر (علیهما السلام).[5]

نتیجه: محمد بن سنان از موالیان و خاصان چهار امام معصوم (امام جعفر صادق، امام موسی کاظم، امام رضا و امام جواد صلوات الله علیهم اجمعین) بوده است و شکی در عدالت او نیست.



 31- رجال‏ کشی روایت شماره ی 963 صفحه ی 502

32- رجال‏ کشی روایت شماره ی 964  صفحه ی 503

33- رجال‏ کشی روایت شماره ی 965  صفحه ی 503

34- رجال‏ کشی روایت شماره ی 967  صفحه ی 504

35- رجال‏ کشی روایت شماره ی 982  صفحه ی 508


[ شنبه 92/11/5 ] [ 10:0 عصر ] [ محمد ذکاوت ] [ نظر ]
   1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ
امکانات وب
فروش بک لینک